من به مفهوم عشق مجرد شدم

 

 

من به مفهوم عشق

 مجرد شدم....

چکیده  شدم

روی چشمهای مردی  از  نفس های مسیح

خالی  از احساسی مومیایی

 میهمان اهرام بودم

  تهی از اکسیژن

روی بهار خواب همسایه 

 لحاف کشیدم

من به فرمان فرعون

با چوب دستی چوپانی از قبیله فاصله

به مفهوم عشق

 مجرد شدم

   نیازی به محراب نبود

 که من باز به  تکرار  پندار

 عاشق شدم

 تا روی پوچ پایان

از بوی گندیده وحشتی که دیگر نبود

تبخیر شوم..

 

... من به مفهوم عشق

 مجرد شدم

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 27 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 06:40 ب.ظ

ای از تبار رییس علی دلواری همچنان مجرد بمان

نقره ای دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 04:52 ب.ظ http://silverheart.blogfa.com

نفسهای مسیح خون آلود بود ... یادت هست؟

علی چهارشنبه 26 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:34 ق.ظ http://roozebaad.blogsky.com

سلام
زیبا بود
موفق باشی
بای



دوشنبه 24 دی ماه سال 1386 ساعت 3:57 PM

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد