گفتی بتکان چشمانت را

نگاهت  بارانی شده

دیدم حتی برای باریدن هم

دیگر اشکی نمانده

گفتی چشمانت را به من بسپار تا با آن

نیلی ببینم آسمان را

سبز بنوشانم خاک ترک خورده هستی ام را

دیدم در این ازدهام بارانی مه گرفته

کور سویی نمانده

گفتی پس سهمم از عشق

  از چشمان  کدامین  کبوتر بنوشم

دیدم آنقدر دیر آمدی که حتی کبوتری هم نمانده..

نظرات 3 + ارسال نظر
آبدارچی چهارشنبه 30 دی‌ماه سال 1383 ساعت 02:35 ب.ظ http://iranroozi.blogsky.com/

سلام . تولد وبلاگتون رو بهتون تبریک میگم امیدوار وبلاگ ژر بیننده ای داشته باشید تا درودی دیگر بدرود

آرش چهارشنبه 30 دی‌ماه سال 1383 ساعت 02:42 ب.ظ http://peyvand.blogsky.com

سلام . چشمانت را ببند و کبوترها را زنده ببین ُ با چشمهای بازیگوش و نیلی آسمان را ببین و تجربه کن حس سبک آزاد بودن را . تولد وبلاگت مبارک . قربانت . ا.آفتاب

مدیروبلاگ1300مقاله وتحقیق رایگان چهارشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:49 ب.ظ http://www.beheshtnet.blogfa.com

سلام
اگه وقت کردید به وب من هم یه سری بزنید
من بیش از1300مقاله وتحقیق رایگان راجمع آوری کردم
وبلاگ من الان پیج رنک2 داره
ومی خواهم باوبلاگ شماتبادل لینک کنم
لطفااگرتمایل داریدمن راباعنوان "1300مقاله وتحقیق رایگان"وبه آدرس:http://www.beheshtnet.blogfa.com
لینک کنیدوسپس ازطریق نظرات خبردهیدتامی خواهیدباچه نام وآدرسی لینک شوید
من درهمان روزلینکتون می کنم
من بعدازاینک شمارولینک کردم بهتون اطلاع می دم
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد